زمان نوجوانی درست چند روز مانده به دربی به همراه دوستان و بچه محلهایمان بازار کری خوانی را راه می انداختیم و آنقدر با هم بحث می کردیم که بعضی مواقع کار بالا می گرفت و حتی کار به دعوا و بزن بزن می رسید._البته ما بچه های دهه شصتی همینطور که به این راحتی بهم می پریدیم ،خیلی زود و بدون گرفتن کینه از همدیگر و بدون داشتن بهانه ای دوباره با هم آشتی می کردیم!(اصلا یادآوری خاطرات همین قهر و آشتی ها،صلح و جنگهایمان است که نسل سوخته دهه 60 توانسته تا این لحظه دوام بیاره و رفاقتهایشان هم ماندگار بماند).
مع الوصف خواستم بگوییم آنزمان مخصوصا در دوره دبیرستان دیدارهای بود که اگر استقلال در دربی بازنده بود حتی یکروز،دو روزی به مدرسه نمی رفتیم_البته من اصلا این کار را نمی کردم و چون اطلاعات ورزشی ام به همراه فوتبالم خوب بود و می توانستم بهانه های جور واجور برای کری خوانی قرمزها درست کنم برای امید گرفتن دیگر استقلالی ها صبح زود به مدرسه می رفتم و با این کارم خیلی از استقلالی ها را خوشحال می کردم!در زمان بردها هم که نیاز به تعریف کردن ندارد....!
خلاصه حالا که یکم جا افتاده تر شدیم سعی می کنم از خواندن کری و کل کل کردن های بیهوده پرهیز کنیم
|